شرمنده

 

سلام.
یه چند وقتی نبودم.ساری!!!!(Sorry)
بعد اینکه دیروز یه اتفاقی برام افتاد که چشام داپلیکیت شد.(نمی شه گفت چی بود!!!)

بعد هم کار همیشگی :

کویر (ابی)

داریوش

ZENDGI  MANANDE  YEK  DARYA  ZIBAST
 
VALI  BAYAD  BE  ARAMI  PISH  BERAVI  VA  BA  EHTIYAT 
 
CHON  IN  ZIBAIE  KHATAR  HAM  DARAD

یکی بود و یکی هست

 

یکی بود که بهش خیلی اعتماد داشتم.
یکی بود که خیلی دوسش داشتم.
یکی بود که برام مظهر پاکی بود.
یکی بود که برام مظهر صداقت بود.
یکی بود که برام مظهر عاطفه بود.
یکی بود که مثل یه عضوی از خانوادم بود.
یکی بود که بهش خیلی نزدیک بودم،شاید بیشتر از خودم به خودم.
یکی بود که فکر می کردم توی این دنیا هراسون شده و فکر کردم کمکش می کنم.
یکی بود که فکر می کردم با اینکه کوچیک بود بزرگ بود و با اینکه بزرگ بود محبتی کودکانه داشت.خالص ، صمیمی و بدون هیچ درخواستی.
یکی بود که خودمو توش می دیدم.

اما حالا:
یکی هست، همونی بود اما می خوام هستش نیست بشه!